شناسه خبر : 103221
چهارشنبه 08 شهريور 1402 , 15:00
اشتراک گذاری در :
عکس روز

توصیه به زائران اربعین حسینی؛

به اولین شهدای مدافع حرم ایرانی در عراق، سری بزنید/فیلم

زائران اباعبدالله(ع) در اربعین که قصد شرکت در راهپیمایی از نجف تا کربلای معلی را دارند، یاد و خاطره اولین شهدای مدافع حرم عراق را گرامی بدارند...

فاش نیوز - زائران اباعبدالله الحسین(ع) در اربعین حسینی که این روزها قصد شرکت در بزرگترین راهپیمایی قرن از نجف تا کربلای معلی را دارند، یاد و خاطره اولین شهدای مدافع حرم عراق را گرامی بدارند.

 مدتی پس از سرنگون شدن رژیم صدام و اشغال عراق توسط متجاوزان آمریکایی در سال ۱۳۸۲و در پی هتک حرمت عتبات عالیات توسط اشغالگران، گروهی از شیعیان عراق سلاح به دست گرفته و اقدام به دفاع در برابر متجاوزان کردند.

 اولین هسته های مقاومت شیعه، برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) در عراقِ پس از صدام شکل می گیرد و در همین زمان، تعدادی از جوانان غیرتمند کشورمان که تاب تحمل هتک حرمت حریم اهل بیت(ع) را نداشتند، خود را به جمع مدافعان حرم رسانده و در کنار شیعیان عراق، به مقابله با متجاوزان پرداختند.

 چهار تن از آن عزیزان، به نام های «احمد کریمی»، «علی نیسیانی»، «داود اسماعیلی» و «محمد حسین خفانی» در نبرد رو در رو با اشغالگران آمریکایی به شهادت رسیده و در قبرستان وادی السلام مدفون شدند.

 این شهدای عزیز، اولین گروه از شهدای مدافع حریم اهل بیت(ع) و از گمنام ترین شهدا هستند و چه خوب است که این روزها، زائران اربعین که در نجف هستند، به زیارت قبور مطهر این شهدا رفته و آنها را زیارت کنند.

نشانی: قبرستان وادی السلام، شارع الغدیر الخدمی، مغتسل خیری الصدر، مقبرة الشهداء

 موقعیت مزار این شهدا در وادی السلام نجف -
شماره قبور شهدای ایرانی:
احمد کریمی: 598
علی نیسیانی: 730
داود اسماعیلی: 89
محمد حسین خفانی: 55

در ادامه به معرفی اجمالی هر یک از این چهار شهید سرافراز می پردازیم:

1- شهید احمد کریمی

احمد کریمی، متولد ۱۳۵۰، در دوران دفاع مقدس در ۱۶ سالگی، به جبهه های حق علیه باطل می شتابد و در سال های پایانی جنگ تحمیلی، عطر خوش جبهه را استشمام می کند.

 دست نوشته های این شهید حکایت از تحولی عظیم در وجود او در شب های قدر سال ۱۳۸۰ دارند که او را بی‌قرار زیارت اهل بیت(ع) و ملاقات با خدا می کند و این عطش روزبه روز بیشتر می شود. تا اینکه پس از سقوط رژیم صدام و اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش به سال ۱۳۸۲، احمد در پی خوابی که در آن امیرالمومنین(ع) او را به سمت حرم خود فرا می‌خواند، با اخذ رضایت والدین، در روز تاسوعای سال ۸۲ با بدرقه خانواده، عازم عتبات عالیات و سرزمین تقدیرش می‌شود.

احمد پس از زیارت اهل بیت(ع)، به صف مدافعان مردمی حرم در شهر کربلا و سپس در نجف و کوفه ملحق می‌شود و در اولین روزهای حضورش در شهر کوفه، پس از ثبت حماسه ‌ای ماندگار به شهادت می‌رسد.

در تاریخ ۱۳۸۳/۲/۸ این شهید بزرگوار در جنگی نمایان و در اوج درگیری ‌ها و در حالی‌که تانک های آمریکایی مدافعان را زمین گیر کرده بودند، ناگهان از سنگرش خارج می‌شود و خود را به مقابل تانک آمریکایی در فاصله ای نزدیک می رساند.

در حالی‌که گلوله های دوشکا تانک متجاوز، در اطراف او به زمین می خوردند، با آرامش و تسلط کامل می‌نشیند و تانک آمریکایی را هدف قرار می دهد و با اولین شلیک، تانک را منهدم می‌کند.

احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالی‌ که سایر مدافعان حرم از شجاعت او روحیه گرفته و متجاوزان آمریکایی ها را به عقب رانده بودند، از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله ‌های بالگرد آمریکایی قرار می گیرد و جام شهادت را سر می کشد و به وصال معشوق می رسد.

همرزمان عراقی او پیکر مطهرش را در قطعه شهدای قبرستان وادی السلام دفن می کنند ولی امکان اطلاع رسانی به خانواده این شهید، به دلیل نبود اطلاعات کافی از وی میسر نمی شود. تنها سرنخ شناسایی احمد کریمی، عکس بی‌کیفیتی بود که همرزمانش، از روی کارت نظام وظیفه او گرفته و آن را در کنار عکس سایر شهدای دفاع از حرم امیرالمومنین(ع)، در مقابل مسجد کوفه نصب کرده بودند.

پیگیری‌های جانباز مدافع حرم هاشم اسدی که پس از شهادت احمد کریمی به صف مدافعان پیوسته بود، بعد از ۱۹ سال به نتیجه می رسد و با نشان دادن همان عکس بی کیفیت از شهید احمد کریمی در برنامه بدون تعارف، برادرِ شهید با برنامه تماس می گیرد.

 با ارائه مدارک و تطبیق قرائن و شواهد، معلوم می گردد مادر پیر این شهید سرافراز، همچنان چشم انتظار بازگشت فرزند عزیزش است و خانواده از شهادت و دفن او در جوار آقا و مولایش امیرالمومنین(ع) در قبرستان وادی السلام بی اطلاع بوده اند.

بر اساس تاریخ شهادت و بنابر شواهد و قرائن موجود، می توان این شهید سرافراز را اولین شهید ایرانی مدافع حرم نامید.

قصه شهادت شهید احمد کریمی، علیرغم گذشت قریب ۲۰ سال از آن حماسه ماندگار، همچنان ذکر لب مردم کوفه و نجف است و از او به عنوان شهید «بطل» (شجاع - قهرمان) یاد می‌کنند.

 2-شهید علی نیسیانی

پس از سرنگون شدن رژیم صدام و ایجاد فرصت زیارت عتبات عالیات برای ایرانی ها، شهید علی نیسیانی به همراه همسر و ۵ فرزندش راهی زیارت می‌شوند.

حضور این خانواده در شهر کربلا، با حمله و هتک حرمت حرم اباعبدالله و حضرت عباس علیهماالسلام توسط نیروهای اشغالگر آمریکایی مصادف می‌شود و علی نیسیانی که تاب تحمل هتک حرمت حریم اهل بیت علیهم السلام را نداشته، همسر و فرزندانش را راهی ایران می‌کند و خودش به مدافع حرم ملحق می شود.

در تاریخ ۱۳۸۳/۲/۲۵ شهید نیسیانی به همراه گروهی از مدافعان حرم، در نبردی نابرابر از صبح تا بعدازظهر از ورود تانک ‌های متجاوزان آمریکایی به محدوده‌ی حرم امام حسین(ع) جلوگیری می‌کنند و پس از عقب راندن دشمن، برای ادای نماز و استراحت به یک مسجد می روند.

نماز را که می خوانند، همه اعضای گروه از فرط خستگی می‌خوابند! اما علی نیسیانی که گویی بی‌قرار ملاقات با اربابش بوده، آرام و قرار ندارد و به سایرین می‌گوید: من احساس خوبی ندارم! احساس می کنم دشمن دارد به ما نزدیک می‌‌شود.

از مسجد بیرون می رود تا آن اطراف را مراقبت کند. در همان لحظه متوجه تانکی می‌شود که به سمت مسجد می‌آید. بلافاصله به داخل مسجد بر می‌گردد و پس از مطلع کردن همرزمانش و مسلح کردن سلاحش بیرون می‌رود و آرپی‌جی را به سمت تانک نشانه می گیرد، اما شلیک او و تانک دشمن همزمان می‌شود و او به فیض شهادت می‌رسد.

همرزمانش پیکر مطهر او را در غربت و دور از خانواده به نجف منتقل و در قبرستان وادی السلام در کنار شهدای مدافع حرم عراقی، به خاک می‌سپرند و خبر شهادت و خاکسپاری او در نجف را تلفنی به خانواده چشم انتظارش اطلاع می‌دهند.

همسر مکرم آن شهید سرافراز می‌گوید: «همه‌ی هم و غم او در این بود که نان حلال سر سفره خانواده اش بیاورد و فرزندانش را به گونه‌ای تربیت کند که مطابق خواسته اهل بیت باشند و در مسیر حق حرکت کنند»

 

3- شهید داود اسماعیلی

شهید داود اسماعیلی متولد ۱۳۶۳ در تهران است. داود بخاطر عشقی که به حضرت ابالفضل(ع) داشته، از دوستانش می خواهد که او را «ابوالفضل» صدا کنند. اما پس از اینکه به زیارت حرم حضرت ابالفضل (ع) مشرف می شود و عظمت حضرت ابالفضل(ع) را بیشتر درک می کند، به دوستانش می گوید: من را همان «داود» صدا کنید که من لایق نام «ابولفضل» نیستم!

اما دست تقدیر نشان داد که او در دفاع از حریم اهل بیت(ع)، شاگردی راستین در مکتب حضرت ابالفضل(ع) بوده است.

خاطره شهادت این شهید سربلند را همرزم او هاشم اسدی(جانباز مدافع حرمِ امیرالمومنین) اینگونه روایت می کند: به همراه داود و چند نفر دیگر از مدافعان عراقی، به دلیل اینکه شهر در محاصره اشغالگران بود، از بیراهه وارد شهر جنگ زده نجف شدیم و همرزمان عراقی، ما را به محل استقرار سایر ایرانی هایی که به دفاع از حرم امیرالمومنین(ع) می پرداختند بردند.

شهر در محاصره بود و گنبد حرم مطهر مورد اصابت گلوله متجاوزان قرار گرفته بود و علمای معظم شیعه اعلام عزای عمومی کرده بودند! آسمان نجف و فراز حرم امیرالمؤمنین(ع) جولانگاه بالگردهای آپاچی و هواپیماهای جنگنده‌ آمریکایی شده بود و بازار نجف در آتش می‌سوخت.
محل استقرار ایرانی ها زیر زمین یکی از مدارس علمیه در شارع طوسی و موضع دفاعی آنها ورودی شهر از سمت وادی السلام بود. سلاح تحویل گرفتیم و به جمع مدافعان ملحق شدیم.

نکته ‌ی مهمی که درباره شهید داود اسماعیلی لازم است بگویم این است که این شهید عزیز، تا لحظه شهادتش سلاحی در دست نداشت! زیرا به دلیل کمبود سلاح به او که جوان ‌تر بود سلاح نرسید!؛ اما داود در تمام صحنه های نبرد حاضر بود و در حمل مهمات و تجهیزات به همرزمانش کمک می کرد.

شب قبل از شهادتش با هم در حرم امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم؛ از او پرسیدم دوست داری چگونه شهید شوی؟ پرسید: منظورت چیست؟! گفتم: یک تیر وسط پیشانی... یا اول زخمی بشوی و مثل اباعبدالله... یک هزار و سیصد و پنجاه زخم و ... بعد سر از تنت جدا کنند؟!
در حالی که هر دو به شدت منقلب شده بودیم گفت: «دوست دارم مثل اباعبدالله(ع) بی‌سر شوم و مثل حضرت زهرا غریبانه دفن شوم!»

صبح روز ۲۳ مرداد ۸۳ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های متجاوز آمریکایی از سمت وادی السلام در حال پیشروی هستند. با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به داود گفتم: تو که سلاح نداری، برای چه می آیی جلو؟! گفت: اگر سلاح از دست شما افتاد، من بر می‌دارم!

خود را به وادی السلام رساندیم و پس از مدتی درگیری و مقاومت، گروه ما مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و من در دم بیهوش شدم و زمانی که  در حرم امیرالمؤمنین(ع) داشتند زخم هایم را پانسمان می‌کردند. به هوش که آمدم؛ ابوالقاسم (از مدافعان ایرانی) بالای سرم بود؛ پرسیدم چی شد ابوالقاسم؟ گفت: داود شهید شده و از سرش چیزی پیدا نکردیم. گفتم این چیزی بود که خودش می خواست.

بعدها خبر رسید که به دلیل شدت درگیری و عدم امکان انتقال پیکر مطهر این شهید به قطعه شهدای وادی السلام، شبانه (همانطور که خودش خواسته بود)، در حیاط یک مدرسه به امانت می سپرند و پس از پایان جنگ و عقب نشینی مفتضحانه اشغالگران، پیکر مطهر وی را به مکان فعلی در وادی السلام منتقل می‌کنند.

 

4- شهید محمد حسین خفانی

شهید محمد حسین خفانی متولد ۱۳۶۰ از شهر اهواز، در پی هتک حرمت حرم امیرالمومنین(ع) توسط اشغالگران آمریکایی در سال ۱۳۸۳، خود را به جمع مدافعان حرم از شیعیان عراق می رساند و پس از یک نبرد حماسی و ماندگار به شهادت می رسد و پیکر مطهرش در قطعه شهدای قبرستان وادی السلام مدفون شد.

مادر بزرگوار این شهید می گوید:
زمانی که پسرم به دنیا آمد، شش روز بیشتر نداشت که پدرش به رحمت خدا رفت و من او را با زحمت فراوان، اما با نشاندن مهر و عشق اهل بیت(ع) درک جانش بزرگ کردم.

پسرم ارادت فراوانی به ائمه اطهار داشت و همیشه در گرما و سرما، در مراسم عزاداری اهل بیت(ع) پابرهنه حاضر می شد و خالصانه به اهل بیت خدمت می کرد.

۲۲ سالش که شد، دختری از اقوام را برای او انتخاب و عقدشان کردیم.

دو ماه قبل از اینکه برای دفاع از حرم برود، یک روز از خواب که بیدار شد، حال عجیبی داشت و گفت: «مادر! من خواب حضرت علی(ع) را دیدم که شمشیر به دست بود و از یک پلکانی بالا می رفت که هر وقت شمشیر را بلند می کرد، ده‌تا تن از مردان می افتادند زمین و به من می گفت: "محمد بیا بالا و نترس" و من هم همینطور از پله ها بالا می رفتم و این پله ها به قدری بالا می رفت که به عرش رسیده بود»

این خواب او را بسیار منقلب کرده بود. من هم گفتم خواب خوبی است ان‌شاالله که خیر است.

یک روز محمد به قصد خرمشهر از من خداحافظی کرد و رفت و بعد از چند روز به من تلفن زد و گفت: «مادر! من در شهر نجف هستم و در گروه مدافعان حرم ثبت نام کرده ام و قصد دارم با دشمنان متجاوز آمریکایی بجنگم.

شهادت حق است و بزرگترین آرزوی زندگی من شهادت در راه اسلام است و اگر اینجا به شهادت رسیدم، در نجف مرا به خاک بسپارید»

وقتی این صحبت ها را شنیدم خواستم او را منصرف کنم؛ ولی او گفت: «حضرت علی با این همه عظمت، شما به من می گویی که اینجا نجنگم؟! من دوست دارم که مدافع حرم امیرالمومنین(ع)باشم» و من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم.

مدتی بعد همرزمانش از عراق با من تماس گرفتند و خبر شهادت پسرم را دادند و من تازه تعبیر خواب او را فهمیدم که حضرت علی(ع) خواسته که در رکاب او بجنگد و شهید شود.

برنامه بدون تعارف به سراغ هاشم اسدی، یک خیاط رفته است که در پی تجاوز بیگانگان به کشور عراق، برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) یک دست و دو پای خود را تقدیم کرد. شما را به دیدن این فیلم دعوت می کنیم؛

|| دکتر هاشم اسدی، (جانباز مدافع حرم و جانباز 70%)

download

اینستاگرام
سلام مطلب نو و بسیار تکاندهنده بود،ماکه خوندیم لذت بردیم از این همه شجاعت،انشاا... که مسئولان هم مطالعه کنند،تابدونند،به برکات خون چه شهیدانی بر مسند نشسته و حکمرانی می کنند وخیانت به آرمان ها نکنند
سلام و درود بر شما مردان پاک و غیور. قطعاً رسالتی رو خداوند بر عهده شما نهاده بود که به شهادت ملحق نشدین، شما شهید زنده هستین مارو بسیار دعا بفرمایید. و من الله توفیق
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi